شهادت آرزومه

برام دعا کنید شهید بشم
  • اخیر
  • تماس  
  • ورود 

قرارهای عاشقانه با شهدای گمنام2

20 دی 1394 توسط خادم الزهرا
قرارهای عاشقانه با شهدای گمنام2

قرارهای عاشقانه با شهدای گمنام

سلام بر شهدای گمنام

سلام بر مهمانهای عزیز شهرم سلام بر شما بزرگوران

شما که پناگاه دلهای خسته هستید شما ،

هر موقع دنیا با تمام توانش بر من زخم میزند،فقط کافی است خودم به بارگاه شمابرسونم انچنان دل پریشونم رو اروم می کنید که فقط خدا میدونه وبس

اینجاحتما خانوم فاطمه ی زهرا (س)به دیدن فرزندان غریبش میاد واین ارامشی در فضا ی قبور شما هست بخاطر قدمهای مبارک حضرت مادر است

هرموقع بوسه به قبرتان می زنم به خودم می گم داری جای چادر خاکی حضرت مادر ومی بوسی

و…

این حس نمی گذاره به راحتی دل از سنگ قبرتان بکنم

وبا تمام وجودم سلام میدهم بر شما یاران حسین

واز حضرت مادر اجازه ورود به مرقد پاکتان را می گیرم .
خدایا بخاطر این نعمت بزرگ که به مردم شهرم شهربابک - کرمان عطا کردی ، شکر گزارم.

وازت می خوام مرگ مارو شهادت قراربدهی..

 1 نظر

قرارهای عاشقانه باشهدای گمنام

20 دی 1394 توسط خادم الزهرا

قرارهای عاشقانه باشهدای گمنام

هروقت دلتنگ میشم،هر وقت از زمین وزمونه خسته میشم،

پرمیکشم به سمت یه تپه ی بلند،جایی که انگار بالاترین نقطه ی شهرمه،

خونه ی دوتا دوست عزیز که کلّ شهر زیر پاشونه.

آرامشی رو که کنار این دوتا داداش 25ساله و14 ساله دارم هیچ جا ندارم….

همه ی آرامشمو مدیون شما داداشای عزیزم هستم

اما حیف که

سخت گمنامید اما ای شقایق سیرتان

کیسه میدوزند بانام شما شیاد ها

تپه شهدای گمنام شهرستان خوی

 نظر دهید »

شهید

29 آذر 1394 توسط خادم الزهرا
شهید
 1 نظر

شعر شهادت

29 آذر 1394 توسط خادم الزهرا
شعر شهادت

تو این دیار بی رنگی
میون دلای سنگی
نصیب ماها دلتنگی
نصیب شما پروازه
ولی هنوز برا شهادت یه معبری بازه….

 نظر دهید »

قرارعاشقی با شهید مدافع حرم حجه الاسلام محمد مهدی ملامیری

29 آذر 1394 توسط خادم الزهرا

به توکل نام اعظمت
بسم الله الرحمن الرحیم
قرارعاشقی
سلااام
به جای مقدمه
شهید صدر زاده تو یادداشتی به دوستاش میگه
چه میشود روزی سوریه امن وامان شود
و راهیان نور مثل شلمچه و فکه به سمت حلب ودمشق راه بیفتند…
فکرش رابکن
راه میروی وراوی میگوید:
اینجا قتلگاه شهید رسول خلیلی است
یا مثلا اینجا همانجایی است که مهدی عزیزی را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا…شهید شد.
شهید شهریاری را میشناسید ؟
همین جا بالهجه ی آذری برای بچه ها مداحی میکرد
یا خدا رحمت کند شهید اسکندری را همین جا سرش بالای نیزه رفت….
و…….
مهمونی امشب ما یکم فرق داره با شبهای قبل.
امشب مهمون دوتا خانوم کوچولوی ناز ومهربونیم
بشری خانم وفاطمه خانم #مالامیری اومدن که برامون از باباشون بگن.
میدونین که دخترا خیلی بابایی ان این دوتا دسته گل هم همینطورن.
این شما اینم مهمونای کوچولوی ما
سلام من بشری مالامیری هستم 5 سالمه
سلام منم فاطمه مالامیری هستم دوسالمه
اینم عکس بابامونه

قرارعاشقی با شهید مدافع حرم حجه الاسلام محمد مهدی ملامیری

بشری:
ما امشب اومدیم از بابامون براتون بگیم. سی سال پیش آخرای بهار بابام به دنیا اومده
راهنمایی رو که تموم کرده یه راست رفته حوزه،
یکی ازافتخارات ما اینه که سر سفره ی امام زمان بزرگ شدیم.
اخه میدونین که حقوق طلبه ها رو ازسهم امام زمان میدن.
کاش زودتر خودشون ظهور کنن.
فاطمه:
همه فک میکنن من بچه م ووقتی بزرگ شدم بابام یادم نمیاد اما اینطور نیس
گاهی وقتا که دلم براش تنگ میشه یاد حضرت رقیه میفتم که هم سن وسال من بود.خون من که ازخون حضرت رقیه رنگین تر نیس بعدشم وقتی به این فک میکنم که بابام برا دفاع از حرم اون وعمه ش رفته حالم خوب میشه ودلتنگی هام یادم میره
بابام خیلی خوش اخلاق وخوش خنده بود،همیشه م سعی میکرد ظاهرش تمیز باشه
عاشق اما رضا بود،هرهفته هم سه شنبه ها میرفت جمکران،نماز صبحشم باید تو مسجد میخوند.
خیلی هم اهل ورزش بود.
همه چیش سر وقت وبه اندازه بود،همه خوبیهارو باهم داشت،براهمینم هرکی باهاش آشنا میشد عاشقش میشد
نه که فک کنین چون بابامه دارم تعریفش میکنمها
نه
از هرکی بپرسین همینو میگه
بشری:
تازه شم اونطور که میگن از اون بچه درس خونا بود،عاشق درسای حوزه بوده،
استاداشم خیلی ازش راضی بودن اونقدری که هشت سال بعداز طلبگیش شاگرد ممتاز شد وتو همون جوونی وسن کم تو حوزه های کاشان وجامعة المصطفی که مخصوص طلبه های خارجیه شد استاد. استاد معمولی نه هااا.
من که بلد نیستم ولی میگن اون کتاب سخت هارو درس میداد
بله ایشون استاد (رجال،درایه،رسائل، حلقات وکفایه) بودن که از دروس اصلی حوزه هس.
ایشون پایان نامه ی سطح سه روبانمره ی 18 دفاع کردن.
فاطمه وبشری،:
آفرین باباجونم
بشری:
این داعش لعنتی که پیدا شد بابایی یه مدت براتبلیغ رفت مناطق سنی نشین ومحروم که مبادا حرفای داعش رو اونا اثر کنه.
ولی اینا نتونست روح آسمونی بابا رو آروم کنه
باباجون سفر خیلی میرفت اما اینبار میخواست بره یه جای دووور
بابا راهی سوریه بود
دم رفتنش به مامان بزرگ گفته بود
نمیتوانم درکنار همسر وفرزندانم باشم درحالی که درمقابل چشم کودکان در سوریه وعراق ،والدینشان سر بریده میشوند،
آموخته های من از اسلام وتحصیل دروس حوزوی چنین اجازه ای به من نمیدهد.
ممنونم از فاطمه خانم وبشری خانم گل
عاقبت دوشنبه 31 فرودین 94 برابر با اول ماه رجب حجة الاسلام محمد مهدی مالامیری کجوری در منطقه ی بصری الحریر استان درعای سوریه آسمونی شد.
ایشون اولین روحانی شهید مدافع حرم از کشور عزیزمون بودن بودن
خانواده ی ایشون مثل خیلی از خانواده های شهدای مدافع حاضر به تحویل پیکر شهید دربرابر پول نشدن. تا مبادا پول بیت المال به دست داعش بیفته
سید حسن مبارز نامی که یکی از طلبه های خارجی جامعة المصطفی وشاگرد ایشون بودن این شعرو در وصفشون نوشتن
همواره مهر بودی و آبان نداشتی
دریای بی کرانه که پایان نداشتی
ای چار فصل زندگی ات عاشقانه سبز
گل بودی و بهار ، بیابان نداشتی
ای از جهان رها و گرفتار درد عشق
جز وصل دوست چاره و درمان نداشتی
امروز صبح زود به من گفت زندگی
کاری به کار عالم امکان نداشتی
با ما بگو حقیقت پنهان خویش را
آری ” خودی ” همیشه نمایان نداشتی
در لحظه های عاشقی ات ، نیمه های شب
آیا تو از بهشت فراخوان نداشتی؟
تلفیقی از حماسه و گل بود شعر تو
آیا گذر به خاک خراسان نداشتی؟
شعرتو عشق بود ومناجات نیمه شب
شعری بدون نم نم باران نداشتی
شادی ارواح طیبه ی شهدا به ویژه شهدای مدافع حرم صلوات

 نظر دهید »

قرار عاشقی با سید محمدرضا دستواره

29 آذر 1394 توسط خادم الزهرا

بسم رب الشهدا و الصدیقین
قرار عاشقی
میخوام در گوشتون یه چیزی بگم؛خصوصیات مشترک همه ی ما شهدا انجام واجبات و ترک محرمات بوده..
پس بسم الله… شماهام میتونین شهید بشین
عههههه..یادم رفت خودم معرفی کنم

قرار عاشقی با سید محمدرضا دستواره

سلاااااااام سید محمدرضا هستم دستواره.
سال ۱۳۳۸ تو جنوب شهر تهران به دنیا اومدم
هنوز به سن تکلیف نرسیده بودم که همسایه هابهم میگفتن روحانی خونواده عاااخهههه همیشه به اعضای خونواده م میگفتم که تکالیف شرعی شونو انجام بدنو اخلاق اسلامی داشته باشن
با اوج گیری انقلاب علاوه بر این که خودم تو تظاهرات علیه رژیم ستمگرطاغوت شرکت میکردم؛همکلاسیامو،دوستامو داداشامو هم تشویق میکردم که بیان البته ناگفته نماند ؛چن باری به داداشمون گفتیم:داداشی،شاه توپ و تانک داره ،تظاهرات ما که فایده ای نداره برنده ی اخر اونه یه حرفی بهم زد که از گفته ی خودم پشیمون شدم ..میدونین چی گفت؟؟ گفت: ما خدارو داریم البته یه چن باری هم تو این تظاهراتا(بگین..مرگ بر شاه مرگ بر شاه مرگ بر شاه)دستگیرم شدیماااا ؛اما بعدش ازاد شدیم
خلاااصهه انقلاب شدو مام راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شدیم..
تو جبهه به حاج رضا لنکروز داده بودن؛اما اون هیچ وقت ازش استفاده نکرد.
میگفت ؛مگه من با این بچه بسیجی هایی که تو گرما با این ماشین های بدون کولر رفت و امد میکنن،چه فرقی دارم اخههه…؟؟!
تو عملیات کربلای یک بود که داداش حسینم شهید شد
برای اینکه تو مراسمش باشم،رفتم تهران.بعد سومش هم برگشتم..
بهش گفتیم: اقا رضا ،لااقل تا هفتم حسین میموندی بعد برمیگشتی
فقط گفت کنار قبر داداش حسینم یه قبر برام نگه دارین..
قرار عاشقی با سید محمدرضا دستواره

اینم منو رفقا یهویی
این داداشی ما خیلی شجاع بود؛
اعتماد به نفس بالایی داشت؛تو روحیه دادن به سربازا فوق العاده بود
همیشه هم شادو خنده رو بود…
هروقت یه مشکلی پیش میومد،اقا سید ما رو راهی می کردن.. خب چرا تعجب می کنین؟ درسته از لحاظ جسمی لاغر بود،اما فوق العاده خستگی ناپذیر بود
تو سالایی که جبهه بودم ؛ برا خانومم ، خعلیی نامه مینوشتم اما هیچ وقت وصیت نمی کردم
اما…
دقیقا ۱۰ روز بعد از اسمونی شدن داداش حسین، یه شب جمعه…خعلییی دلم خواست نامه بنویسم.. از اون نامه هایی که بوی وصیت میداد اون موقع برا خانومم نوشتم اما حالا به شمام میگم…
ابجیای گلم
داداشیای خوبم
پشت ولی فقیه باشید…امام خامنه ای رو تنها نذارید..
قول بدیدااااا
, اینم عکس منو اقا محمدمهدی(پسرم) ،که وقتی هم شهید شدم، ۲سالش بود.
قرار عاشقی با سید محمدرضا دستواره

بعلهههه..۲ساعت بعد از نوشتن همون نامه تو ۱۳مرداد ۶۵ تو عملیات کربلای یک تو روز ازادسازی مریوان، داداش رضای مام اسمونی شد

جهت تعجیل در فرج اقا و شادی روح شهدا،صلوات جمیل ختم کنید.

للهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

علی یارتون

 نظر دهید »

قرار عاشقی با حاج عبدالحسین آقایی

28 آذر 1394 توسط خادم الزهرا

بسم رب الشهدا والصدیقین
قرار عاشقی

در خدمت مهمون امشب هستیم یکی از شهدای خطه شهید پرور استان خوزستان

سلام خوش اومدین لطفا خودتون رو برای دوستان معرفی کنین

قرار عاشقی با  حاج عبدالحسین آقایی

سلام دوستان حاج عبدالحسین آقایی هستم متولد سال 1336
تو شهر اهواز بدنیا اومدم
از بچگی سعی کردم استعداد خودمو نشون بدم . نه اینکه بخوام از خودم تعریف کنم نههههه اصلا
چون دوستان گفتن از خودت بگو . خب منم اون چیزی که بودم رو میگم .
خداوند مهربون به همه بنده هاش استعدادهای متفاوتی داده منتها این ماییم که باید بدونیم کجا و چگونه ازش به بهترین نحو استفاده کنیم
بگذریم سال 55 در رشته فیزیک دانشگاه شهید چمران اهواز قبول شدم در لابه لای درس و دانشگاه رابطه خودمو با انقلاب محکم کردم و همدوش دوستام و مردم برای از بین بردن سلطه جنایتکاران و مزدوران شاه تلاش کردم .
انقلاب با رهبری امام خمینی و همبستگی مردم عزیز کشورمون ،،، به پیروزی رسید و چون معدل درسیمم بالا بود به دانشگاه نفت آبادان انتقالی گرفتم
با آغاز انقلاب فرهنگی و تعطیل شدن دانشگاه همچنان ارتباطمو با دوستان دانشگاهیم در رابطه با مسائل مختلف حفظ کردم تا اینکه جنگ تحمیلی شروع شد
با وجود اینکه از دانشجویان نخبه و شاگرد اول بودم و حتی بورسیه تحصیلی خارج از کشور هم به من تعلق گرفت

اما وقتی جنگ شروع شد وظیفه خودم دونستم که از سرزمینم در برابر ظلم و ستم همراه دیگر برادرا بایستم و مبارزه کنم
عملیاتهای مختلف شرکت کردم تا اینکه عملیات والفجر 8 در دستور کار فرمانده ها بود .

در نظر داشتم بعد این عملیات برگردم به خونه و تحصیلاتمو ادامه بدم .
اما سرنوشت من طور دیگه ای رقم خورده بود من سعی داشتم در تحصیل به درجات بالایی برسم اما بالاتر از اونا درجه شهادت نصیب من شد و درسال 64 در عملیات والفجر هشت همزمان با فارغ التحصیلی در رشته نفت ، از دانشگاه جبهه هم فارغ التحصیل شدم دعوت حقو لبیک گفتم درجه ای که از همه درجات بالاتر و ارزشمندتر بود

قرار عاشقی با  حاج عبدالحسین آقایی

عکس یادگاری شهید با هم رزمانش
یه وصیت نامه هم نوشتم که فرازی از اونو براتون میگم
شکر خدا که شهادتو نصیبم کرد که در آرزوی وصل محبوبم سر از پا نشناسم و دنیا رو با همه زرق و برقش پشت سر بذارمو راهی جبهه که معبد بزرگیست بشم
که در اون از رنگ و بوی دنیوی خبری نیست و هر چه هست معنویت و عشقه .
حالا نمیدونم ⁉ که این مهمون پر از غم و دردکه تحفه ای جز توبه و ندامت و شرمندگی از ارتکاب گناه رو نداره پذیرا خواهد شد ؟؟ .
حالا که احساس میکنم تا چند روز دیگه تو این دنیا نمیمونم از پدر و مادرم طلب بخشش و مغفرت و التماس دعا دارم .
یاد نخلهای خوزستان بخیر
یاد یاران سفر کرده بخیر
خب دوستان گرامی
قرار عاشقی با  حاج عبدالحسین آقایی

دیگه باید از خدمتتون مرخص بشم
ازتون دعوت میکنم به مناطق عملیاتی جنوب هم تشریف بیارین
چیزهای خوب زیادی اونجا برای دیدن و حس کردن هست و سفر به یاد موندی براتون خواهد بود
همتون رو به خدای منان میسپارم
یا حق
شادی ارواح طیبه شهدا الخصوص شهید امشب که مهمون دلای پاک و بهشتی شما دوستان بودن
صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم

 نظر دهید »

قرار عاشقی شرح عملیات رمضان

21 آذر 1394 توسط خادم الزهرا

سلام دوستان خوش آمدین .
در خدمتتونم با شرح عملیات رمضان یکی از بزرگترین عملیاتهای دوران جنگ تحمیلی
خیلی از شما عزیزان زمان جنگ حضور نداشتین
من میخوام گوشه ای از خاطره اون روزها رو براتون بگم از حال و هوای دوران دفاع مقدس
یاد نخلهای جنوب بخیر
اینو بدونین که امنیت و آسایش الان رو مدیون خون شهدا هستین
شهدایی که جوونشون رو در طبق اخلاص گذاشتن و حماسه ها آفریدن تا از میهن عزیزمون در برابر ظلم زمانه دفاع کنن
عارضم به حضورتون
علمیات رمضون نام یکی از عملیاتهای نظامی و تهاجمی نیروهای مسلح در جنگ ایران و عراق بود .
این عملیات در تیر ماه تابستون سال 61 و در پنج مرحله در محور شرق بصره بصورت گسترده با فرماندهی مشترک سپاه و ارتش انجام شد و اولین عملیات نظامی ایران بعد از آزادسازی شهر خرمشهر در سوم خرداد سال 61 بود و همینطور یکی از بزرگترین عملیاتهای نظامی زمینی پس از جنگ جهانی دوم به حساب میومد

قرار عاشقی شرح عملیات  رمضان

بچه ها از روش یورش موج انسانی در این عملیات استفاده کردن
اهداف حمله شامل از بین بردن توپخانه وتیپ های زرهی عراقی ها در مرزهای کشور عزیزمون
بود که شهرهای مرزی رو مورد هدف خودشون قرار داده بودن و اینکه نابودی ارتش سوم عراق و محاصره بصره و و رسیدن به کانال پرورش ماهی و پدافندهای موجود در منطقه در راستای اهداف این عملیات بزرگ بود .
قرار عاشقی شرح عملیات  رمضان

تصاویری از اجرای عملیات رمضان
بزرگترین ضعفی که بچه های خودمون در این عملیات داشتن ضعف سیستم مخابراتی تیپ 27 محمد رسول الله ص بود

که موجب شد نیم ساعت دیرتر وارد عمل بشن
اما به یاری خداوند و همت بچه های رزمنده ی این تیپ تونستن بیشتر از 200 دستگاه تانک رو منهدم کنن

و اولین تیپی بود که به کانال پرورش ماهی دست پیدا کردن همه مراحل عملیات به خوبی پیش میرفت تنها نقض کار مربوط به مرحله پایانی یعنی احداث خاکریز بود که اونم به دلیل ضعف لشکر 8 درپاکسازی منطقه بود که البته این ضعفها هم همچی بی دلیل بی دلیل به نظر نمرسید

چون اگه بچه ها به موقع عقب نشینی نمیکردن ممکن بود تو یه لحظه 700 دستگاه تانک و نفر بر از بین بره و این عقب نشینی به بهترین شکل ممکن اجرا شد .
بخاطر همین بعد از پایان عملیات فرماندهان سپاه تصمیم میگیرن لشکر ضربتی بنام لشکر فتح که متشکل از 5 تیپ از قوی ترین تیپهای سپاه بود رو تشکیل بدن .
حالا چرا اسمشو گذاشتن عملیات رمضان ؟؟
چون در اولین روز ماه مبارک رمضان شروع شد .
حالا تصور کن تو تیر ماه ،، اولین ماه تابستون با هوای گرم و آتیشی جنوب که رزمنده ها هم روزه بودن و خیلی ها هم با زبان روزه شهید شدن چه جوری بوده

تیپ های پیاده 25 کربلا 27 محمد رسول الله ص 14 امام حسین ع و 8 نجف در این عملیات شرکت داشتن
و هر کدومشون تا دوکیلومتر مساحتو تحت پوشش خودشون قرار داده بودن
خلاصه دوستان عزیز
در طول جنگ تحمیلی عملیاتهای زیادی در مناطق جنوب و غرب کشورمون انجام شد

اما عملیات رمضان از یه جهت خیلی خیلی خاص بود
و اونم اینه که در این عملیات ایران برای اولین بار از آغاز جنگ بصورت گسترده وارد خاک عراق شد .

دوستان عزیز
میتونن به کتاب ضربت متقابل مراجعه کنین و از جزئیات و چگونگی این عملیات آگاه بشین .

همه شما عزیزان و دوستداران قرار عاشقی رو بخدای منان میسپارم

یا حق

عملیات رمضان در یک نگاه

رمز عملیات یا صاحب الزمان ادرکنی

آغاز عملیات ۲۲/۴/۱۳۶۱

پایان عملیات ۷/۵/۱۳۶۱
جبهه جنوبی

مکان عملیات شرق بصره
نوع تک گسترده
فرماندهی مشترک سازمان عمل‌کننده مشترک
شادی روح طیبه ی شهدا صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم
التماس دعای فرج

ادامه »

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

شهادت آرزومه

این وبلاگ متعلق تمامی عزیزانی است که آرزوی شهادت دارند اینجا سلوک و رفتار شهداء را بخوانید و با آنها زندگی کنید قبل از اینکه به دفتر تاریخ بپیوندند و فقط بشوند درسی از تاریخ و تمام.
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • شهادت
  • قرار عاشقی
  • خاطرات شهدا
  • وصیت نامه شهداء
  • خودمونی

Random photo

قرارعاشقی با حامد،جوانی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس