خاطره شهید محمد رضا حقیقی
15 مهر 1394 توسط خادم الزهرا
شهید بزرگوار محمد رضا حقیقی
ولادت:1344
شهادت:1364
شهیدی که در قبر لبخند زد
دوستانش میگفتند:وقتی نماز جماعت تمام شد و همه رفتند محمدرضا سر گذاشت به سجده ومدتی همان طور ماند.خشكش زده بود هرچه صبر كردند او سر ازسجده بر نداشت یكی از بچه ها گفت خیال كردیم مرده!وقتی بلند شد صورتش غرق اشك بود از اشك او فرش مسجد خیس شده بود .
پیرمردی جلو آمد و پرسید:چرا اینجور گریه می كنی؟ گفت : پدرجان! روی نیاز ما به خداست اگر من در سجده مرادم رانگیرم پس كی بگیرم؟
در دفتر خاطرات این شهید بزرگوار یه شعر هست که :
وانگهم تا به لحد خرم و دلشاد ببر… و زمانی که در حال خاکسپاری این شهید بزرگوار بودند همگان دیدند که لبهای این شهید کم کم باز شد و تبدیل شد به زیباترین لبخند دنیا….اگر دقت کنید به عکس میبینید که حتی چشم ها حالت خنده داره..
فدای لبخندت بشم ای شهید…