قرار عاشقی با سید مهدی رضوی مرقیه
بسم رب الشهداء و الصدقين
قرار عاشقي
عرض سلام و شب به خير خدمت رفقاي عزيز
باز هم قرار عاشقی و باز هم مهمانی از بهشت
زياد منتظرتون نذارم!
با هم بريم سراغ مهمون امشبمون
سلام لطفا خودتون رو برا ما معرفي کنيد:
سلام دوستان
اسم من “سید مهدی رضوی مرقیه”
سال۵۰ تو شهر کاشان به دنیا اومدم
یکی از الطاف الهی که نصیبم شد و همیشه شاکرشم اینه که خدا یه خانواده مذهبی بهم عطاء نمود.
تحصیلاتم را تا ابتدایی گذراندم اما به دلیل مشکلات مالی خانواده ام علی رغم میل باطنی مجبور به ترک تحصیل شدم تا تو امرار معاش پدرم رو کمک کنم
با شروع جنگ تحمیلی از اونجا که احساس تکلیف می کردم، با تشکیل بسیج بیست میلیونی به فرمان امام عضو بسیج شدم
تا زمانی که توفیق حضور در جبهه را نداشتم تا آنجا که در توان داشتم کمک به جبهه ها حتی یه روز پتیو خودم رو برداشتم اهدا کنم به رزمنده ها اما پدرم گفت:«بهتر اینه که،یه پتوی نو بخری و به جبهه اهدا کنی.»
منم از خدا خواسته همون موقع رفتم یه پتو نو خریدم و فرستادم جبهه
بالآخره هرطوری بود توفیق حضور توجبهه رو پیدا کردم
چنان با اون فضای ملکوتی اونجا انس گرفتم که طاقت جدایی از اونجا رو نداشتم.
لذا اکثرا به مرخصی نمی رفتم اگر هم می رفتم به ندرت و خیلی زود بر می گشتم
تومنطقه شاخ شمیران و حلبچه مسؤلیتم شکارچی تانکها بود و رشادتهایی را نیز از خود نشان دادم
قبل از عملیات مرصاد یه چیزایی بهم الهام شده بود راضی شدم بیام مرخصی به تمام اقوام سر زدم و حتی رفتم کاشان برای دیدن مادبزرگم ودست بوسی آخر
اما من که طاقت دوری از اون فضای معنوی رونداشتم دیگه تاب نیاوردم هنوز مرخصی ام تموم نشده دوباره عازم جبهه شدم
در اون زمان منافقان از خدا بی خبر
با حمایت صدام حمله کردند
برای مقابله با این خوارج زمانه عملیات مرصاد انجام شد که من در این عملیات به آرزوی دیرینه ام رسیدم و به خیل همرزمان شهیدم پیوستم