قرار عاشقی با شهید محمدرضاعسگري
بسم رب الشهداء و الصديقين
قرار عاشقي
برويد بسيجي باشيد! تنها نام بسيجي روي خودمان گذاشتن هم چيزي را درست نميکند، بايد تفکربسيجي را گسترش داد. دشمن هم از اين تفکر ميترسد….
عرض سلام و شب بخير خدمت همه بزرگواران
ايام سوگواري سيدالشهداء امام حسين عليه السلام و ياران باوفاي ايشان به تمام عزادران حسيني تسليت ميگم.
[من بنده خدا،محمدرضاعسگري هستم. در۶مهرسال١٣٣٧ درروستاي"ليوان غربي"درشهرستان گرگان متولدشدم. ]
دروان ابتدايي رو در همان روستاي محل تولدم سپري کردم.
از همان کودکي علاقه زيادي به قرآن داشتم و موفق شدم تا باتلاش زياد قرائت صحيح کتاب الله رو يادبگيرم
خانواده ما اوضاع اقتصادي چندان خوبي نداشت و من از همان زمان سعي ميکردم در کارهاي خارج از خانه کمک احوال پدر و مادر باشم
بعد از تموم شدن دوره ابتدايي براي ادامه تحصيل به شهرستان بندرگز(يکي از شهرستانهاي استان گلستان)رفتم. و در اونجا اتاقي اجاره کردم. اما پس از مدتي ديدم که از پس هزينه هاي اجاره برنميام. خدا خير فراوون نصيب صاحبخونه بکنه!! همين که متوجه اين موضوع شد نه تنها اجاره اي نگرفت بلکه گاهي اوقات کمکمم ميکرد
وقتي ١٧سالم بود با از دست دادن پدر طعم تلخ يتيمي رو چشيدم
براي اينکه بتونم مخارج خانواده تامين کنم روزها به کسب و کار مشغول بودم و شبانه درس ميخوندم.
از آرايشگري گرفته تا قهوه خانه و بلال فروشي به هرحال کار عار نيست!! مهم روزي حلاله.
بلاخره تو سن ١٨سالگي موفق به کسب ديپلم در رشته علوم طبيعي شدم
بعداز فارغ التحصيلي چون پدر نداشتم و سرپرست خانواده بودم از سربازي معاف شدم و درکارخانه رب ، مشغول به کار شدم
بااوج گيري انقلاب من هم به خيل مبارزين پيوستم تا پيروزي
١۴مهر سال۵٨عضو سپاه بندرگز شدم.
در اوايل پيروزي انقلاب اسلامي که ضد انقلابيون در شهر"گنبدکاووس” حسابي شلوغ کاري کرده بودند، منو رفقام براي سرکوبي شون دست به کار شديم
بعداز موفق شدن و پايان درگيري ها به اتفاق ساير رفقاي سپاهيم، شروع به جمع آوري سلاحهاي پخش شده به خصوص در منطقه"آق قلا"کرديم
اينکار نقش موثري در برقراري آرامش در منطقه و نقش بر آب شدن دسيسه هاي ضد انقلابيون داشت
سال ۵٩ با خانمي پاکدامن و ولايي ازدواج کردم.
مراسم ازدواجمون هم باالگوگيري از اهل بيت عليه السلام بسيار ساده برگزار شد.
ناگفته نماند که حاج خانم به صورت داوطلبانه درسپاه و پشت جبهه فعاليت ميکردند و از اين لحاظ هم ما باهم بوديم.
ثمره اين ازدواج دوفرزند به نام هاي خانم بنت الهدي و آقا محمدطه بود
از نظر مالي وضعيت چندان مناسبي نداشتم اما هميشه تلاشم اين بود تا دست پايين تر از خودم رو هم بگيرم.
من عاااشق بسيجي ها بودم!!
به نظر من بسيجي ها افرادگمنامي بودند که مخلصانه در جبهه تلاش ميکردند(مثل شما افسران بسيجي جبهه جنگ نرم)
هر وقت بين بسيجي ها بودم احساس آرامش ميکردم.
بسيجي ها پرورش يافته مکتب امام خميني هستند و به معناي واقعي کلمه(به نداي امام) لبيک گفتند.
به مشورت کردن در امور بسيار اعتقاد داشتم.از نظر ديگران استفاده ميکردم.(اين يکي از وظايف فرمانده هست)
اصولا خيلي کم عصباني ميشدم و سعي ميکردم در موقع عصبانيت به نماز پناه ببرم…
هميشه آرزو داشتم تا مفقودالاثر بشم، تا شرمنده خانواده هايي که جووناشون از دست دادن نباشم!!
بالاخره در١٠تير سال ١٣۶۵در عمليات “کربلاي يک” در پشت مهران در قلاويزان، خداي مهربون آروزم برآورده کرد و من شهيد گمنام شدم!
شادي ارواح طيبه شهدا صلوات
بسيجيان عزيز
به صف بشيد فرمانده عسگري صحبتي با شما دارند
بفرما
سلام خدمت بسيجيان عزيز و ارجمند
خواهران و برادران زياد وقتتون رو نميگيرم فقط چند نکته رو ميگم و بعد شما و راهي که پيش رو داريد:
امروز همه اينها دست به دست هم داده اند، امروز آمريکا نيز احساس خطر ميکند، اسرائيل اين تجاوزگر قرن نيز خود احساس خطر ميکندبراي همين مينشينند کنار هم، با هم هماهنگي ميکنند.
براي خروج مردم از هويت خويش، از اصل خويش، از متن انقلاب دارند برنامه مينويسند، اينها مي خواهند انقلاب نباشد
ميخواهندکه مردم در صحنه نباشند.
در خارج از متن انقلاب باشند!!
چون تجربه کرده اند که در هر انقلابي در تاريخ بشريت ، اگر مردم از صحنه خارج شدند ،آن انقلاب شکست خورده است!
در صحنه ماندن مردم چيست؟؟ آيا اين در صحنه ماندن اين است که در تظاهرات شرکت کنيم و شعار بديم و بس؟؟
خير!!! اين در صحنه ماندن امت يک امت اسلامي، در يک حکومت الهي نيست. امت اسلام در حکومت الهي بايد زير يک تشکل و تشکيلات سازماندهي شود.
در صحنه ماندن ما آن روزي است که ما در يک تشکيلات سازماندهي شويم.
ابر قدرت ها و تمام مغزهاي متفکر کافر دنيا، وقتي کوچکترين عمليات از سمت ما ميشود، تمام مغزهاي دنيا را دريک جا جمع ميکنند.مثل بغداد و بعد تصميم ميگيرند!!
ما هم نياز به يک تشکل داريم.
نياز به يک انسجام داريم.
همه ما بايد در يک تشکيلات مهيا انجام کارها شويم.
باوحدت و هماهنگي و اطاعت امر کردن از ولايت
به قول قرآن، مهيا شدن هم بايد طوري باشدکه دشمنان بترسند، وحشت کنند. درآن صورت ميگويند،اين يک تشکل قوي اسلامي است. ميترسند و ما پيروز ميشويم.
تفکر بسيجي برآمده از آرمانهاي حضرت امام خميني.
ما به واسطه همين تشکيلات بسيج توانستيم اين قدرتها را شکست بدهيم.
آيا واقعا همه مردمي که اينهمه براي انقلاب زحمت ميکشند، و بعد از انقلاب در صحنه درگيري با گروه ها مقاومت کردند، امروز توانستند در درون اين تشکيلات راه پيدا کنند؟؟
نکند روزي که امام دستور بسيج عمومي را بدهند هنوز يکسري به دنبال يادگرفتن اسلحه باشند؟ چرا نميرويدسراغ اين تشکل ها؟(تعميم بدهيد دوستان…)
امروز استکبار در حال انديشيدن به ٢٠سال ديگر است که شما رو از صحنه انقلاب و بسيج بيرون کند.
برويد بسيجي باشيد. تنها نام بسيجي روي خودمان گذاشتن هم چيزي را درست نميکند.
بايد تفکر بسيجي را گسترش داد .
دشمن از همين تفکر ميترسد….